خواستگاران

سلام.
این وبلاگ شرح حال خواستگاراییه که به خودشون زحمت میدنو پامیشن میان خونمون برای امر خیر و گهگاهی مطالب نسبتا مفیدی که شاید برای مجلس خواستگاری به دردتون بخوره!

آدرس وبلاگ قبلی من: http://khastegara.blogfa.com

فامیل دوماد!

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

مادر پسره گفت پسرم دوست نداره جایی که رفت جواب رد بشنوه ولی متاسفانه بعضی ها جواب رد میدن! وقتی برای تعارف چایی پیششون رفتم بدجوری حالم گرفته شد و فهمیدم همه ی فرضیاتم در موردشون اشتباه بود! از اونجایی که خونشون جای خوبی بود تصور میکردم حداقل از نظر ظاهری شیک و مرتب و از نظر اخلاقی هم متشخص و فهمیده باشن، اصلا انتظار همچین آدمایی رو نداشتم با ناراحتی چایی رو گرفتم و زود از پیششون رفتم، کمی که گذشت و چایی رو میل کردند دستور صادر شد که به دخترتون بگید بیاد استکان هارو جمع کنه!! این حرفشون خیلی بهم بر خورد و از جام تکون نخوردم ولی مامانم اومد دنبالم و من از روی اجبار با حالت عصبانی استکان هارو جمع کردم وحتی نیم نگاهی بهشون ننداختم فقط از خدا خواستم هرچه زودتر پاشن برن که بالاخره از جاشون بلند شدند تا رفع زحمت کنند! یهو دیدم خاله ی پسره با سرعت برق رفت سمت اتاقا.. مادره هم دنبالش.. در همه ی اتاقارو باز میکردن دید میزدن بعد می بستن! وقتی دیدن ما داریم با تعجب بهشون نگاه میکنیم خالش گفت ااااا راه خروجی از اینور نبود؟؟!! بلانسبت ما هم انگار چیزیم اصلا نفهمیدیم چی به چیه!! از دستشون خیلی عصبانی بودم و اگه یکم دیگه به این کاراشون ادامه میدادن حتما سرشون یه جیغ ماورای بنفش میکشیدم! با دستم راه خروجی رو نشون دادم و خداروشکر رفتن!

1. کل آمار منو خانوادمو گرفتن بدون اینکه ذره ای از خودشون اطلاع بدن!
2. اگه میخواستن دوباره منو ببینن به جای اینکه با لحن طلبکارانه بگن دخترتون بیاد استکان ها رو جمع کنه میگفتن به دخترتون بگید چند لحظه بیاد پیش ما بشینه.
3. رفتار آخریشون هم که دیگه جای بحث نداره و فقط میتونم بگم براشون متاسفم!

- جالبه این ماجرا رو برای یکی از اقوام تعریف کردم، گفت اینا که خیلی خوب بودن واسه یکی از آشناهای ما یه خواستگار اومده بود و مادر پسر چندبار با دختره روبوسی کرده منم گفتم حتما از دختره خیلی خوشش اومده بوده! اونم گفت نه بابا روبوسی میکرده ببینه دهن دختره بو میده یا نه!!!


2) اول مادر و خواهرش اومدن (دست خالی!) و تا مادر بزرگ من شروع به صحبت کرد، خواهرش گفت شما کجایین؟! (آثار تعجب میشد تو صورتش دید) رسم و رسومتون چیه؟!

مادرش باز بعد چند بار گفت که پسرم دانشجوی دکتریه! مامانم هم نه گذاشت نه برداشت گفت همسرم سوئد دارن PHD میگیرن (از بس که حرص ما رو در آوردن!)

یه بار دیگه آثار تعجبو داشتیم تو صورتشون میدیم!!!

از اینجا به بعد خواهرش شروع کرد: عزیزم متولد چه سالی هستی؟ چه ماهی؟ چه روزی؟ چندتا خواهر برادر داری؟ اونا متولد چه روز و چه ماهی؟ به مامانم میگفت: شما چی؟ اسمتون چیه؟! البته مادر بزرگمم از این قضیه بی نصیب نبود!!! تقریبا وقتی سوالاشونو پرسیدن مادرش به مادرم گفت: پسرم گناه داره زیر آفتاب وایساده بذارید بیاد تو!!! (انگار ما گفتیم بیرون وایسه!)

پسر اومد و بعد پذیرایی خواهرش گفت اجازه بدید بچه ها با هم صحبت کنن.

بر خلاف رفتار خواهر و مادرش اخلاقش زننده نبود ولی به قول خودش از این بچه حزب اللهی و ولایی بود...

حرفامون تموم شد و برگشتیم که مامانش دوباره ازم تاریخ تولدم پرسید!!

بعدشم گفت همیشه میری نماز جمعه و اعتکاف؟! منم گفتم تا حالا که نماز جمعه نرفتم اعتکافم نه نمیرم!

خواهرش به مادرم گفت: پدرشون منزل هستند باهاشون یه صحبت بکنیم؟! تو دلم گفتم اینا دیگه کین اومدن همه کاراشون (اونم دست خالی) تو یه جلسه تموم کنن و برن!!!

آخرشم ادرس محل کارمو گرفتن و گفتن ما میریم تحقیقاتمون میکنیم و بهتون خبر میدیم.

خواهشا اگه دیدید خواستگاراتون به جای مسائل مهم به این جور چیزا گیر میدن  یه جوری دست به سرشون کنید و جواب درست بهشون ندید، این سوالات هیچ معنایی جز اینکه بخوان طالع بینی کنند و از این جور کارای رمالی و غیره هیچ معنای دیگه ای نداره چون برای این جور کارا نیاز به تاریخ تولد شخص اسم طرف و فقط اسم مادرش دارند!

 

*بله خوانندگان عزیز! درست حدس زدید! این دو ماجرا کاملا واقعی بودند! ولی برای من نبودند! 2تا از دوستان عزیز لطف کردن فرستادن! امون از این خواستگارا.... 

  • ستاره بانو

نظرات (۱۵)

چقدر زشت! وا...
منم از این خاستگارای عجیب غریب دارم حالا که میبینم واسه بقیه هم اینجور موجودات فضایی میاد خواستگاری ارومتر میشم ک فقط خودم نیسم.
هی هی هی
امان از بیشعوری و بی فرهنگی بعضی از خانواده ها
اونوقت میگن چرا ازدواج نمی کنی
خب درک و شعور نادر شده 
آدم هم درک و هم فرهنگ خودش پیدا کنه بعد بگه بله 
والا
----
از این خاطرات منم دارم 
نفهمی توی بعضیا بیداد می کنه واقعا 
ای خداااااا. عجب آدم هایی پیدا میشن و شما و خانواده تون یعنی کلا دختردارها چقدر نجیب هستن که همچین رفتارهایی رو تحمل می کنند
جالب بود

سلام ستاره جون

خوبی؟؟؟

خیلی باحال بود واقعا تعجب کردم از این آدما!!!!

ستاره من اینترم 23 واحد برداشتم جونم داره درمیاد سر امتحاناتشون

تازه هنوز تمومم نشده

دعا کن زنده از این مصیبت دربیام!!!!

  • عجل فرجه
  • وای چ وحشتناااااااک

    پس من چه خواستگارای گلی دارم .. زنگ بزنم اظهار پشیمانی کنم ...

    (ایکون نیشخند)

    اوضاعیه ..

    راستی ابجی رمز ما فراموش نشه . البته بعد از اینکه استکانا رو جمع کردی (ایکون چشمک )

    ای تو روحشون .. اینارو باید با تیپا پرت کرد بیرون .. اصلنشم نباید هرکی رو تو خونه راه داد که این بشه نتیجش

    از این آدمای حال بهم زن بدم میاد،

    دوس دارم بدونم واسه دخترای خودشون از این رفتار ای چندش خوششون میاد؟

    واااااااای عجب ادمایی... اینها فکرمیکنن کیـ*وون ِ آسمون پاره شده فقط اینان که افتادن پایین!
    معلوم بود خاسگارهای تو نبودن با اینهمه تجربه همون اول میپیچونیشون ;)))
    نههههه ! یعنی رفتن اتاقا رو دید زدن ؟! اینا کین دیگه ؟!
    چقدر بی شخصیت،
    تازه به دوران رسیده ها!
  • ساحل بارانی
  • وای آدم می خواد سرشو بکوبه به دیوار... کلی آماده شی و میوه شیرینی بخریو منتظر،بعد یه همچین آدمایی بیان خواستگاری

    مخصوصا اونجا که در اتاقارو باز می کردن خیلی جالب بود، عجب آدمایی پیدا می شن!!!!

     
  • دختری که خدا دوستش داره
  • بله بله
    متاسفم
    یه بار یکی می گفت خواستگار برام اومده بود مادر داماد دستش رو انداخت و از پشت چادر و روسریم رو بازکرد! میترسیده کچل باشه!
    یه برام یکی میگفت که رسمشون هست میرن خواستگاری حتما به یه بهانه برن و دستشویی طرف ( از نظرشون دستشویی تمیز باشه یعنی ته ته نظافت و سلیقه میباشند)
    واقعا رفتار بعضی از این مادرهای پسرها رو میبینم می مونم چی بگم! کاشکی مادرهای آینده در قبال پسرهاشون (هرچقدر هم دوستشون داشته باشند) چنین رفتارهایی نکنند.
     
    این تیکه از مطلب به نظرم یه جوری بود : "بر خلاف رفتار خواهر و مادرش اخلاقش زننده نبود ولی به قول خودش از این بچه حزب اللهی و ولایی بود..." مگه طرف گناهی کرده که ولایی یا حزب اللهیه؟!!!
    پاسخ:
    نه عزیزم.. چون خود دخترخانومی که اینو گفت حزب اللهی نبوده اینجوری گفته! ;)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">